برای ما جوانهایی که جایی میان دههشصت وهفتاد ایستادهایم، نادرطالب زاده، پر بود از رنگ وعطر آوینی. البته رنگ وعطر اورا خیلیها دارند، شاید لااقل همهی کسانی که عادت کردهاند درپروفایل و پسزمینه گوشیشان رنگ رخ یار ببینند. اما طالب زاده مثل آوینی افقها را میدید. مثل اوینی بصیر بود. درد را لمس میکرد.
درد خم شدن مبهوتانه وجاهلانهی جماعتی از نه تنها عوام بلکه روشنفکران وخواص. برای تمدن به ظاهر فربه و از درون تکیدهی غرب. تمدنی که اوینی سی سال قبل برایش مقاله مینوشت و خیلیها سالها بعد تازه مبهوتش شدند در حالی که آوینی پوسیدگی آن را میدید،بو میکرد، حس میکرد ویقین داشت و حالا هرروز برای همه روشنتر میشود.همه غیر ازمسانی که چشمهایشان را بستهاند.
طالب زاده شعر نمیگفت، شعار نمیداد، وقتی برای مصاحبه در برنامه راز، با لهجه امریکن، انگلیسی حرف میزد، بوی متعفن پز روشنفکری، از آن بهمشام نمیرسید.
در او نیرویی شگفت، عشق به انقلاب و نفرت از نظام سرمایه داری ولیبرال غرب را تبدیل میکرد به بصیرت. واژه میکرد ومی نگاشت، محتوا میکرد و خروجیش فیلم و برنامه راز و مستند بود.
طالب زاده انسان را یاد حدیثی میاندازد که فرمود علی در میان اهل آسمان مشهورتر از اهل زمین است.
طالب زاده بین صهیونیستها، بین جماعت نخبگان امریکایی، بین کسانی که مشق شهادت را فقط نمینویسند بلکه مثل فانوس، مثل تیم تخریبچی، پیشاپیش میروند تا بفهمند، بشناسند وبشناسانند، معروف بود.
تمدن غرب، خطرها، پلیدیها، جریان منحط داخلی وخارجی وابسته به غرب را میشناخت، تفسیر میکرد، برنامه ارائه میکرد اما خب چه کنیم وقتی در صدا وسیمای جمهوری اسلامی، هرچیزی بیش از علم و آگاهی و غرب ستیزی معنا و ارزش دارد. و مجموعهی پر طمطراق راز با آن همه آموزندگی، بایددر ساعات پایانی شبکهای غریب پخش میشد و درنتیجه جوان دانشجو، طلبه ونوجوانان حتی نخبهی ما، او را و برنامههایش را نمیدند ونشناختند و بعضا ساده انگارانه او را بازیگر بدانند.
او که حالا به آغوش رفیقش، آوینی برگشته وشادمان از پایان فراق سی ساله است، اما غم ودرد واندوه برای ماست که معلوم نیست چند نادر دیگر، چنین غریبانه بینمان زندگی میکنند وبال میگشایند.
که معلوم نیست نادر دیگری برای نسلهای آتی از دانشگاه و حوزهمان بیرون خواهد آمد یا نه.
روحش شاد و راهش پر رهرو، پر از نادرباد.
[شنبه 1401-02-10] [ 07:39:00 ب.ظ ]